خانواده و آموزش و پرورش
بسیاری اوقات، ما نسبت به ظرفیت ابزارها و سازوکارها در حل مسائل و مشکلات اجتماعی دچار بی توجهی و عدم دقت می شویم. محدود اندیشی، در عین ندیدن فرصت ها، موجب ندیدن محدودیت ها می شود. هر ابزار و سازوکاری، ظرفیت محدودی در حل مسائل دارد اما به جهت اینکه محدود به یک ابزار و سازوکار یا مجموعه محدودی از ابزارهای و سازوکارها می اندیشیم، صرفا می خواهیم همه مشکلات و مسائل را با آن ابزار و سازوکار حل کنیم. این نقص در تصمیم گیری موجب می شود که خط مشی های تجویزی همواره با ناکارامدی در تحقق اهدافشان مواجه شوند. زیرا از ابتدا، این مجموعه اهداف را نمی توان با این ابزارهای محدود محقق کرد. لذا نگاه های نقطه ای و نه منظومه ای (شبکه ای) در تحلیل و حل مسائل، موجب ابقاء مسائل یا بروز مسائل جدید می شود.
آموزش و پرورش نیز از این معضل مستثنا نیست. بدون اینکه جایگاه و ظرفیت آموزش و پرورش و ابزارهای آن را در کلیت جامعه و مسائل اجتماعی جایابی کنیم و بدانیم، توقع داریم همه مشکلات اجتماعی با اصلاحاتی در آموزش و پرورش حل شود. از جمله بدون توجه به نقش خانواده که مهمترین رکن جامعه سازی است، همه توقعات و انتظارات را از آموزش و پرورش طلب می کنیم. این کار باعث می شود که اولا خانواده به حاشیه برود و ثانیا بار بزرگ نامعقول و ناممکنی بر آموزش و پرورش تحمیل شود.
اساس تربیت در خانواده شکل می گیرد و سایر نهادهای اجتماعی نیز قطعا باید در جهت تقویت آن تلاش کنند. از نظر حضرت امام خمینی رحمه الله علیه، تربیت اخلاقی ابتدا درون خانواده و سپس بیرون آن انجام می شود. سیر این تربیت را می توان به ترتیب اهمیت و تقدم زمانی چنین بیان کرد (شرح حدیث جنود عقل و جهل، 160):
1. ابتدا در خانواده توسط مادر
2. در خانواده توسط پدر
3. بیرون خانه توسط پدر
4. بیرون خانه توسط مربی مناسب
هر چقدر که آموزش و پرورش خود را رقیب خانواده و جایگزین آن تعریف کند، به همان میزان نقص تربیتی ایجاد خواهد شد. لذا قلمرو دخالت آموزش و پرورش و سایر نهادها باید به درستی تعریف شود.
نویسنده یادداشت:محمدصادق ترابزاده جهرمی
- ۹۶/۰۲/۰۹