مدارس استعداد درخشان با هدف توجه به استعدادهای برتر تشکیل
شدند اما رشد بی ضابطه آن ها موجب شد که کیفیت این مدارس تضعیف شود. از سوی دیگر،
تعریفی که از استعداد درخشان وجود داشت بیشتر ناظر به دروسی چون ریاضیات بود.
همچنین، مدارس استعداد درخشان با جذب افراد مستعدتر، عملا سطح عمومی مدارس دولتی
عادی را تنزل دادند و دانش آموزان با کیفیت تر را در خود تجمیع کردند. این کار هم
عوارضی برای دانش آموزان مدارس دولتی عادی داشت و هم برای دانش آموزان مدارس
استعداد درخشان.
در ادامه دو استراتژی مناسب در پیش گرفته شد: 1. محدود
ساختن حجم مدارس استعداد درخشان با هدف توجه به نوابغ و افراد بسیار خاص. این
افراد معمولا در برنامه های معمول نمی گنجند و نیازمند شرایط خاص هستند. 2. بازتعریف
استعداد درخشان: بر این اساس همه دانش آموزان دارای استعدادی هستند که می توانند
در آن استعداد بدرخشند. لذا محدود کردن استعداد به دروسی چون ریاضیات و حفظیات غلط
است. پس دانش آموزان را نباید از هم جدا ساخت. بلکه همه آن ها در کنار هم، اما با
آموزش متفاوتی مواجهند که رشد دهنده استعدادهای متفاوت شان باشد. طرح شهاب مبتنی
بر این دو استراتژی طراحی شد.
اما این اصل درست، با یک تصمیم عجولانه از طرف آموزش و
پرورش روبرو شد. وزیر محترم آموزش و پرورش اعلام کردند که از امسال آزمون ورودی
مدارس استعداد درخشان حذف می شود. این امر گرچه در اصل خویش درست است اما به
پیامدهای آن در شرایط حاضر هم باید اندیشید. آنچه که لوازمش از قبل فراهم نباشد،
لزوما در اختیار و مقصود ما عمل نخواهد کرد.
1.
چالش انتقال کیفیت ناعادلانه: مدارس استعداد درخشان کم کم، دانش آموزان با کیفیت تر را
از خود طرد می کنند. اما این دانش آموزان به کجا می روند؟ این نوع دانش آموزان در
مناطقی که مدارس غیردولتی با کیفیت وجود دارند، عمدتا به سمت مدارس غیردولتی جذب
خواهند شد. مکانیسم پولی این مدارس باعث می شود که بخشی از بدنه دانش آموزان
استعداد درخشان که بنیه مالی خوبی ندارند به مدارس دولتی عادی بازگردند اما عمده
دانش آموزان استعداد درخشان در چنین شرایطی احتمالا جذب مدارس غیردولتی خواهند شد.
این امر، رقابت داغ جذب دانش آموز برای مدارس غیردولتی را تشدید می کند و این
مدارس را به سمت گسترده تر کردن خدمات خواهد برد. طبعا خدمات بیشتر، پول بیشتر می
خواهد. در نتیجه افراد با کیفیت تر بیشتری از ورود به این گونه مدارس غیردولتی هم
باز می مانند.
2.
چالش فقدان معلم در تراز تنوع آموزشی: همان گونه که بیان
شد، قرار است همه مستعد دیده شوند و نیز استعداد درخشانی ها، بدون جلب توجه، زیر
نظر معلم به مسیر خود ادامه دهند. اما آیا مدارس ما، این گونه معلمان را دارا
هستند؟ آیا دانشگاه فرهنگیان چنین معلمانی تربیت می کند؟ وقتی معلمان حتی بدون
دوره تربیت معلم (با همه اشکالاتش) استخدام می شوند، چه تضمینی برای موفقیت طرح
شهاب وجود دارد؟ حداقل اینکه بر اساس میزان وجود چنین معلمانی و به صورت تدریجی
چنین اتفاقی باید رخ می داد.
بنابراین و قطعا اجرای این تصمیم عجولانه، یک پیامد روشن
خواهد داشت: حرکت دانش آموزان استعداد درخشانی به سمت مدارس با کیفیت. این مدارس
باکیفیت در هر منطقه متفاوتند. اگر این مدارس، مدارس غیردولتی باشند، برنده این
تصمیم، مدارس غیردولتی هستند. اگر در منطقه ای، مدارس شاهد و نمونه دولتی با کیفیت
تر باشند، آن ها منتفع می شوند و در هر صورت، عمده ضرر همچنان که در گذشته بود
متوجه مدارس دولتی عادی و نیز دانش آموزان استعداد درخشان مستضعفی است که نهایتا
با معلمان نامتناسب با طرح شهاب مواجه می شوند.
لازم کمی بیشتر بیاندیشیم. در یادداشت های بعد، راهکاری
برای حل این دعواها ارائه خواهیم داد. بازتعریف صورت مسئله و توجه به راهکارهای
غیرکلیشیه ای در این مسیر، مفید فایده خواهد بود.